در اجرای آن تعهد مشخص شد که مشکلات این دختران، نه فقط انحراف چشم، بلکه آبمرواریدی است که هر لحظه بینایی این طفلان معصوم را، در آن منطقه محروم، از چشمان زیبایشان میرباید. آنها زیبایی خود را فراموش کرده بودند، زیرا بینایی خود را ازدسترفته میدانستند.
وقتی برای اولین بار پزشک دورهای روستا، چشمهای آنها را معاینه کرده و به مادر آنها گفته بود که چشم هر سه دخترش آبمروارید دارد، دختر بزرگش که ششساله است، با شنیدن این حرف، بسیار خوشحال شده بود و شب با آمدن پدر به خانه، خودش را در آغوش او انداخته و گفته بود: «پدر، خدا را شکر! ما دیگر فقیر نیستیم. چون چشمان من و خواهرانم پر از مروارید است. دیگر لازم نیست مادرمان با پنهان کردن اشکهایش هستههای سخت خرما را آرد کند و از آنها نان بدمزه بپزد. پدر، دیگر میخواهم کفشهای کهنهام را، که زخمهای دلم را در طول زمستان تحمل کرده بودند، بیرون بیندازم و پیراهنهای وصلهدارم را با پیراهن نارنجی گلداری عوض کنم. دیگر قرار نیست با دستان خالی کنار سفره هفتسین بنشینیم. راستی، بابا، اصلاً یادت هست که ما کی سبزیپلو با ماهی خوردهایم؟ من که دیگر طعم میوهها را هم فراموش کردهام و...»
اما دریغ که این کودک معصوم نمیدانست مرواریدهایی که قرار است آرزوهای او و خواهرانشان را برآورده کند در چند ماه آینده و برای همیشه پرده سیاه و تاریکی بر چشمهای آنها خواهند افکند و چشمان زیبای آنها را بر تمام زیباییهای دنیا خواهند بست. دیدِ او بهقدری ضعیف شده بود که با 15درصد بینایی، فقط قادر بود انگشتان دستان خود را، آن هم بهصورت تار، ببیند و درک ضعیفی از نورها داشته باشد.
وقتی پدرش شنید که هزینه درمان هر یک از چشمان سه فرزندش در شیراز 6میلیون تومان است بر خود لرزید. دیگر پاهایش یارای ایستادن نداشتند، چون هیچ پولی در بساطش نبود و صرفاً میبایست نظارهگر از دست رفتن بینایی دخترانش باشد. در شگفتم چه معامله وحشتناکی است که در این بازار سلامت، پول با بینایی دختران معصوم یک منطقه فقیرنشین معاوضه میشود؟!
وزارت بهداشت اخیراً اعلام کرده بود که سالانه 700هزار نفر در ایران بهدلیل هزینههای درمان ورشکست میشوند و به زیر خط فقر میروند، اما مشخص نکرده بود که چه بلایی سر افرادی میآید که قبلاً در چرخش روزگار ورشکست شدهاند و در زیر بار فقر سنگین کمرشان شکسته است و به کدام نوع خط فقر سقوط میکنند!
اما با پیگیریهای مستمر خانم زهرا احمدیپور، معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، آقای سیدحسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت و خانم دکتر لیلی کوچکزاده همسر وزیر بهداشت، در اقدامی خداپسندانه با هماهنگی این دو نهاد، این بچهها را همراه خانواده از روستای بشاگرد به تهران آوردند و با اسکان در یک هتل و در اختیار گذاشتن راننده و یک کارشناس برای پیگیریهای مربوط و همچنین با انجام دادن تمام آزمایشهای پزشکی، چشمان هر سه کودک را با موفقیت کامل عمل جراحی کردند و نهتنها زیبایی بلکه بینایی را هم به چهره این سه دختر هدیه دادند، و امروز آنها پس از دو هفته، خوشحال، به آبادیشان در روستای بلبلآباد بشاگرد در هرمزگان بازمیگردند.
بشاگردیها دستان نیکوکار این اعضای کابینه دولت یازدهم را از یاد نخواهند برد. مگر نه این است که دستانی که کمک میکنند از دستانی که برای دعا بالا میروند مقدسترند؛ چراکه همیشه خداوند میخواهد از طریق دستان شما دست یکی از بندگان خودش را بگیرد. پس هر وقت دستی را بهیاری گرفتید باید به خاطر داشته باشید که دست دیگرتان در دست خداوند است.
*. استاد دانشگاه
انتهای پیام/